خاطرات 18 ماهگی
سلام عزیزم میدونی امروز چه روزیه روری که ١٨ ماه شدی .....هورررررررررررررررا پسر گلمون داره به امید خدا بزرگ و بزرگتر میشه و همینطور واکسن زدی عسلم نمیدونی چقدر دلم سوخت بابا از اداره اومد وبا کالسکه بردیمت بهداشت اخه من اصلا دلم نمیاد اون لحظه نگات کنم تا سوزن رو تو اون پای کوچولوت بزننولی شیر مرد مامان فقط ٥ثانیه گریه کرد افررررررررررررررررین شب هم خیلی کم تب کردی خدارو شکر که
پسرمون خیلی قویه
مسافرت به کیش
بعد از چند روز تو ماه اردیبهشت که تازه هجده ماهه شده بودی رفتیم کیش و ادامه داستان....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی