21 ماهیگیت مبارک
پسر عزیرم روزها به سرعت سپری میشن و شما عزیزمون به شکر خداوند بزرگتر میشی ....قربنت برم این روزای اخر یه کوچولو مریض شدی وحسابی ضعیف شدی اخه همین جوریم چیزی نمیخوردی امیدوارم زود زود سرحال و قوی بشیییییی راستی ادرین جون وقتی یه کم مریض بودی ..مامان جون مهین (مامان بابایی)به همراه عمه فلورا و عمو نادر اومدن خونمون احوالپرسیت و ماما جون واست کرم کنجد و عریقجات گیاهی اورده بود اشتهات بیشتر بشه دستش درد نکنه پدر جون و مادر جون و دایی رضا هم اومدند دایی رضا هم واست یه ادم اهنی اورده بود و مادر جون یه لباس خوشگل با این جورابا دستشون درد نکنه به خاطر مهربونی...
نویسنده :
گيتا
22:57