22ماه شدیییییییییی عزیزم
امروز سوم شهریور و ادرین جووووون 22 ماهه شد با کلی تغییرات ....کلمات بیشتری میگی و جمله های دو یا سه کلمه ای ..دیگه یاد گرفتی به اشغال میگی اککال ...دیگه تلفن کامل میگی ...وقتی موبایل منو بابا زنگ میخوره ..میگی (ماما گوشی)...به انگور میگی(انه)وخیلی چیزای دیگه...
امروز صبح باهم رفته بودیم سر تراس داشتی ماشین بازی میکردی یه هو ماه رو دیدی بعد گفتی (ماما ماه ...بعد هم گفتی :ماه خاموش افرییییییییییین چون دیدی درخشندگی شب رو ماه نداره
ویه اتفاق جالب دیگه امروز بعد از ظهر بود هنوز بابا نیومده بود گفتی ماما اب و خواستم بت بدم قبول نکردی صندلی رو کشون کشون بردی سمت یخچال بعد هم یه لیوان گرفتی از اب سرد کن اب گرفتی و اب پر کردی و یه کم خوردی بقیه رو هم میخواستی بریزی زمین که منم یه لگن گذاشتم تا بازی کنی .......ولی ول کن نبودی منم شیر اب رو بستم کلک زدم گفتم اب و تموم کردی ....اشپز خونه رو خیس کردی بعد هم اومدی پایین با اب تو لگن بازی کردی و خسته که شدی خوابیدی رو فرش و شروع بع اواز خوندن کردی .....منم مشغول کار تو اشپزخونه یودم دیدم دیگه صدات نمیاد ...به شکل بامزه ای که همیشه میخوابی خوابت برده بود وااااااای الهی دورت بگردم اینم عکساتی بگرم ح