آدرین آدرین ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

ادرين زيباترين هديه خداوند

خاطرات قبل از عید92 جوجو مانی

1392/2/8 2:31
نویسنده : گيتا
360 بازدید
اشتراک گذاری

ادرین جون عشق مانی چند روز مونده به  عید واسه یه کاری رفتیم تهران خونه خاله لیدا و بعد با خاله جونیو ایین جون رفتیم بیرون خرید رفتیم مگا مال اونجا به خاطر عید حسابی سقف رو با بادکنک جشن گرفته بودن  ...بعد از مدتی دیدم همش قر میزنی گفتم مان چی میخوای گفتی باد باد (بادکنک)وای عسل مانی همه باد باد ا تو سقف بود بعدا متوجه شدم تو سبد خرید بعضیا بادکنک هست خلاصه بابایی بغلت کرد تا بره واست باد باد پیدا کنه تا اینکه ته سلن شرکت لادن طلایی واسه تبلیغ بچه هارو گریم میکردند و بهشون بادکنک و یه عکس هم ازشون میگرفتن یه پیشو ی خوشگل دیدیم از ته سالن داره میاد ....

 پیشوی مامان

 

شب هم رفتیم فست فود چیزی بخوریم اونجا نوشابه رو زدی ریختی  بعد هم حسابی هل شدی یه جیغ بلند کشیدی همه نگامون کردن وای مانی ابرومون بردیچشمکبعدم خلاصه نفهمیدیم چی خوردیم و بالاخره برگشتیم خونه......

فردای اون روز هم با ایین جون برگشتیم همدان تا ایین هم که از درس و مدرسه حسابی خسته شده بود بیاد استراحت ...منم واسش یه برنامه هایی چیدم تا یه کوچولو بتونم خوشحالش کنم

قلباخه مامانی عاشق ایین جونو ارین جونه خیلی دوسشون دارم مانییییییی....ادرين كه ايين وميبوسه

 راستی پسر م قبل از عید با بابا بردیمت سلمونی وموهای بلند شدت رو کوتاه کردیم ولی علی رغم تصور مون مثل اقاها نشستی فقط نذاشتی پیشبند واست ببنده ..لباستم پر از مو شد

اولین کوتاهی مو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان سمی
21 فروردین 92 10:14
قربون خودتو و شیرین کاریات ادرین جونی ناز
مامان رهام
31 فروردین 92 22:55
سلام گیتا جونم خوبید؟الهی دورش بگردم عکسشو می بینم بیشتردلمواسش خه4442ض ذدتنو...تنگ میشه..اوناروهم اون وسطارهام کامنت گذاشت